فقیر

پای سجاده که ایستاده بود،پولهای درون جیبش فکرش را فشار میدادنداو پول داشت،اما فقیر بود...

فقیر

پای سجاده که ایستاده بود،پولهای درون جیبش فکرش را فشار میدادنداو پول داشت،اما فقیر بود...

یاکنزالفقراء
حسابهای بلند مدت دنیایم که چک میکردم پر بودن از گناهانی با سودهای (ضررهای) کلان
به حساب قرض الحسنه که نگاهی انداختم ، خالی بود خالی خالی...
اما نمی دانم هنوز امید داشتم.
یاد جمله ای افتادم که نور امید را درون دلم روشن کرد.
شما هم حساب کنید اگر حسابهایتان مانند من بود، این جمله را در دل خود بلند فریاد زنید.

یا رجاءالمذنبین


هدف از تاسیس این وبلاگ نوشتن خاطرات تلخ وشیرین دوران مسئولیتم هست!

یاستارالعیوب

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ
امروز بد حال و روزم ریخته به هم.
نمیدونم شاید بخاطر نزدیکی به شهادت حضرت زهراست یا نه بخاطر حرف جواد.
ولی بعد از شنیدن حرفش بد رفتم تو فکر.
مهم نیست که چی گفت؛مهم اینه که خیلی دلم گرفت!
دلم گرفت که این همه گناه در حضور خدا کردم،هیچ وقت مچمو نگرفت وهمیشه بجاش دستمو گرفته اما مردم...چی بگم اشتباه از من بوده
فقط میتونم بگم.
یاستارالعیوب
  • در مسلخ عشق

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی